English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9168 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
extraterritorial U خارج الارضی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
subterraneous U تحت الارضی
suberranean U تحت الارضی
cenote U مخزن طبیعی وتحت الارضی اب
ichthyosaurus U یکجور خزندهء بزرگ ماهی مانند در دورهء دوم طبقات الارضی
tertiery U پر سومین ردیف بال مرغ سومین دوره طبقات الارضی
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
off U خارج از
out of tune U خارج
external U خارج
externals U خارج
aroint U خارج شو
forth of U خارج از
per U خارج از
outsides U خارج
off side U خارج از خط
abroad U خارج
outsides U در خارج
outside U در خارج
outside U خارج
outside [of] <adv.> U خارج [از]
non combatant U خارج از صف
non-combatant U خارج از صف
out U خارج
out-of- U خارج از
externally U از خارج
out of U خارج از
outed U خارج
out- U خارج
outwith [Scotish E] <adv.> U خارج [از]
out [of] <adv.> U خارج [از]
non-combatants U خارج از صف
out of door U خارج ازمنزل
out of question U خارج از موضوع
off center U خارج از مرکز
out of action U خارج ازنبرد
not to the point U خارج از موضوع
neither here nor there U خارج ازموضوع
tort U خارج از قرارداد
quotient U خارج قسمت
extra professional U خارج حرفهای
outed U خارج از حدود
foreign market U بازار خارج
out of line U خارج از خط جبهه
out of phase U خارج از فاز
issued U خارج شدن
issue U خارج شدن
torts U خارج از قرارداد
ouyby U خارج از دور از
quotients U خارج قسمت
irrelevant U خارج از موضوع
outbye U خارج از دور از
out of proportion U خارج از اندازه
extraneous U خارج از قلمروچیزی
alfresco U خارج از منزل
issues U خارج شدن
out of turn U خارج از نوبت
outboard bearing U یاتاقان خارج
over the side U خارج از ناو
outdoors U خارج از منزل
outbound U خارج ازمحدوده
abaxile U خارج از مرکز
acentric U خارج از مرکز
anieoro U از داخل به خارج
beside the mark U خارج ازموضوع
beside the question U خارج از موضوع
bring out U خارج کردن
ejects U خارج کردن
ejecting U خارج کردن
ejected U خارج کردن
eject U خارج کردن
outbound U مربوط به خارج
popping U خارج شدن
blow out U به خارج دمیدن
out of U در خارج بواسطه
out-of- U در خارج بواسطه
without U بطرف خارج
abroad خارج از کشور
off key خارج از مایه
nonsense U خارج از منطق
overseas U خارج ازکشور
off duty U خارج از خدمت
off duty U خارج از نگهبانی
cross country U خارج از جاده
double out U 081 خارج
egress U خارج شدن
derail U از خط خارج شدن
extra spectral U خارج طیفی
extracellular U خارج سلولی
extragalactic U خارج کهکشانی
eccentrics U خارج از مرکز
eccentric U خارج از مرکز
extramarital U خارج ازدواجی
extramarital U خارج از زناشویی
extramundane U خارج دنیایی
extrauterine U خارج رحمی
extravascular U خارج رگی
derail U از خط خارج کردن
derailed U از خط خارج شدن
emissive U خارج شونده
endarch U متشکل در خارج
expulse U خارج کردن
exterritorial U خارج الملکتی
extra cosmical U خارج ازعالم
extra regular U خارج ازقاعده
derails U از خط خارج کردن
derails U از خط خارج شدن
derailing U از خط خارج کردن
derailing U از خط خارج شدن
derailed U از خط خارج کردن
fescennine U خارج ازاخلاق
outed U خارج بیرون
emigration U مهاجرت به خارج
from outside U از خارج [از شهر]
away U دوراز خارج
extra-marital U خارج از زناشویی
extraction U خارج کردن
ungracious U خارج از نزاکت
from out of town U از خارج [از شهر]
exits U خارج شدن
exit U خارج شدن
unship U خارج کردن
discharge U خارج کردن
discharges U خارج کردن
outsides U به سمت خارج
outside U به سمت خارج
void U خارج شدن
begone U خارج شو عزیمت کن
To fall out. U از صف خارج شدن
The train ran off the rails. U قطار از خط خارج شد
inaccessible <adj.> U خارج از دسترس
from the outside U از خارج [از جایی]
off season U خارج از فصل
out of doors U خارج ازمنزل
out- U خارج از حدود
out- U خارج بیرون
submultiple U خارج قسمت
out U خارج از حدود
standaway U خارج از بدن
soto uke U دفاع از خارج
phase out U خارج کردن
out U خارج بیرون
oversea U خارج از کشور
to pass off U خارج شدن
to rule out U خارج کردن
to fall out U خارج شدن
inaccessible U خارج از دسترس
dead ball U توپ خارج ازبازی
exoenzyme U انزیم خارج سلولی
pressure from outside U فشار از بیرون [خارج]
expectorate U ازشش خارج کردن
decivilize U از تمدن خارج کردن
defenestration U پرتاب به خارج پنجره
deviate from the main subject U از موضوع خارج شدن
disseise U ازتصرف خارج کردن
at home and abroad U در داخل و خارج [از کشور]
endarchy U امتداد از مرکز به خارج
belches U بازور خارج شدن
eversion U پیچش کف پا به طرف خارج
exfiltration U خارج کردن از میدان
internally or abroad U در داخل و خارج [از کشور]
ration U خارج قسمت سهمیه
out of [outside] office hours U خارج از ساعات اداری
to expel [from] U بزور خارج کردن [از]
obsolescent U از رده خارج شده
outward U بطرف خارج بیرونی
subliminal U خارج ازمرحله اگاهی
subliminally U خارج ازمرحله اگاهی
layman U خارج از حرفه یا فن خاصی
laymen U خارج از حرفه یا فن خاصی
anomalous U خارج از رسم بیمورد
bow out U باتعظیم خارج شدن
rationed U خارج قسمت سهمیه
rations U خارج قسمت سهمیه
ablate U بریدن و خارج کردن
phase out U به ترتیب خارج کردن
transfinite U خارج ازاعداد محدود
unavailable energy U نیروی خارج از دسترس
unplayable U توپ خارج ازدسترس
out of action U از نبرد خارج شده
on side U در داخل خط خارج نشده
escalate U از مهار خارج شدن
off centre load U بار خارج از مرکز
escalated U از مهار خارج شدن
obiter dictum U خارج از موضوع دعوی
escalates U از مهار خارج شدن
escalating U از مهار خارج شدن
outworker U کارگر خارج ازخانه
misifit U لباس خارج از اندازه
out of range U که خارج از حد سیستم باشد
to put out of court U از دستور خارج کردن
abaton U [محل خارج از دسترس]
step out U از محلی خارج شدن
stick to the point U از موضوع خارج نشوید
strike out U از بازی خارج شدن
outwork U سفارش به خارج از شرکت
superempirical U خارج از جهان مادی
swap out U مبادله کردن به خارج
outside grasp U گرفتن میله از خارج
outre U خارج از حدود معمولی
Recent search history Forum search
2off-season
2purchase off the registry
2purchase off the registry
1recreationist
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com